میخامت . عزیزترینم.
دیگه ازخودت خودتو میخام م
همه کتابهایی که کلامتو بفهمم رو جمع کردم. بخونم. اما سوادم تویی. سرمه چشمانم تویی . نور و روشنایی دیدگانم ی .
همه زیبارویان عالم ، نگینی ازتاج سرت.
شاهی تصورت کنم . با حریمی و بارگاهی باشکوه. . که ذره ای .خاک راه قدم بزرگانی که شرف حضور پیدامیکنند و گرد قدمهایشان، سرمه چشمانم. که یواشکی شاید .نگاهی از سر لطف و بخشایشی .به من نادان .بیچاره تنها . که تنها چاره ام . تنها سرانجامم . تنها امیدم . همه چیزم . توییی .
((که من نبودم که تودردلم نشستی .)) دلم فقط تورو میخاد .
کجاست نشان خانه ات . ایا مستان ازخود بیخود می نخورده را به دیوان خود راه میدهی تا محو جمال تو شوم. خود تو شوم. پهلوان بی نام و نشانی شوم و زنجیر از پای سرنوشت بگشایم . تاباتو رقم زنم تمام هستی ام را .
سرمه چشمانم منبع
درباره این سایت